محل تبلیغات شما



سالهاست از یک حقیقت تلخ جدا شده ام 

تظاهر ب خوب بودن تظاهره سازش تظاهر به روزمرگی

صدای علف های هرز معلول از یک علت صدای راه رفتنم 

انگار که سالهاست خوب شده ام .

امروز اخرین جلسه درمان من وتازگی گفتارهای افکار من است

اینجا کسی خوب نشده است 

اینجا کسی نمیمیرد 

اینجا تویی در من روزانه هزاران بار متولد میشوی

اینجا تویی نمرده است بلکه در تظاهر هایم واقعیت 

افسردگی ه تو نمایان بوده است 

اینجا سالهاست با گذشت زمان من گره در زمان

مانده ام و هر روزم روز جدایی توست .

اینجا کسی نمیمیرد بلکه در تو زنده میشود

اینجا کسی خوب نشده است

(مهدی.برای محیا)

 

 

 

 

 


شنیده ای؟

مردمانی از جنس بیداری در تکاپوی یافتنت مست جان سپردند؟

شنیده ای منی از جنس بیداری از جنس تنت از جنس پک های بوی تنت

در بستر خود مرگ میشوم و تورا میخوانم؟

من

تو

هیچ کجای این جهان  یکدیگر را نیافتیم .

من برای تو

و تو برای نیامدنت در خم جهان رو به خیابان های 

پر رفت و بی آمد قدم گذاشتیم و هیچگاه نشنیده ای

که من تمام شهر را پر ز غوغای آمدنت کرده ام 

ماجرای مردنم را شنیده ای؟

(مهدی.برای محیا)

 


خواست کمی مرد شود 

 در افیون غرق شود

 تکرار و کمی طرد شود

 برای شهر طاعون شود 

 

 شهر شود عاری از مرد و زن شود 

اینچنین گلایلی در تن او مست شود

 تیغ شود زن بشود هویت بی سر بشود

 بوی برکه خون شود رنگ شود زرد شود  

 

خواست کمی مرد شود

 درختی در انکار تبر شود 

دنیای خشم برزخ بشود

 خط ممتد نابودی بشود

 

 خواست کمی مرد شود شرح جنون روح شود

 خواست زنی مرد شود حجم تنش گرم شود

 گریه غمگین ترین شهر پر از هیاهو بشود

 کابوس خواب مثل اخر تمام قصه ها زخم شود

 

 او فقط خواست کمی مرد شود.

(مهدی.برای محیا)


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ادعونی استجب لکم زبان اسپانیایی