خواست کمی مرد شود
در افیون غرق شود
تکرار و کمی طرد شود
برای شهر طاعون شود
شهر شود عاری از مرد و زن شود
اینچنین گلایلی در تن او مست شود
تیغ شود زن بشود هویت بی سر بشود
بوی برکه خون شود رنگ شود زرد شود
خواست کمی مرد شود
درختی در انکار تبر شود
دنیای خشم برزخ بشود
خط ممتد نابودی بشود
خواست کمی مرد شود شرح جنون روح شود
خواست زنی مرد شود حجم تنش گرم شود
گریه غمگین ترین شهر پر از هیاهو بشود
کابوس خواب مثل اخر تمام قصه ها زخم شود
او فقط خواست کمی مرد شود.
(مهدی.برای محیا)
مرد ,کمی ,خواست ,زن ,شهر ,شود خواست ,کمی مرد ,مرد شود ,خواست کمی ,جنون روح ,شود شرح
درباره این سایت